بازهم مدتها مطلبی ننوشتم و در این مدت مدام نظرات دوستان و خوانندگان عزیز را مشاهده کردم از امشب تصمیم گرفته ام به نوشتن خاطرات روزانه خودم ب‍‍‍پردازم خاطراتی که هدف فقط حفظ آنهاست نه هیچ خط و مشی ی یا هیچ چیز دیگری.
خاطرات را بصورت هفتگی می نویسم. شاید کار جالبی به نظر نرسد اما چند روز قبل وبلاگ یکی از دوستانم را که چند سال قبل به رحمت ایزدی رفته بود خواندم بسیار حس عجیبی داشتم و بدم نیومد که کلامم را علاوه بر کتاب و مقاله و مصاحبه با قلم خودم و بسیار ساده و بی تکلف بنویسم باشد که در آینده یادآور خاطره ای از امروزمان باشد و درس عبرتی برای آیندگانمان.
1) در این هفته چند برنامه خوب دعوت بودم که سبب شد حس خوبی پیدا کنم. یکی از این برنامه ها مراسم سالگرد شهادت سردار بزرگ اسلام شهید حاجبی بود که به دعوت برادر این شهید بزرگوار در این مراسم به اتفاق فرماندار و امام جمعه ی جدید شهرستان رودان حضور پیدا کردم که فضای بسیار معنوی داشت و انسان را می برد به سالهای جنگ.
بسیار برایم جالب بود که وصیت نامه این شهید دو روز قبل از شهادت ایشان نوشته شده بود!!!
و به اعتراف برادر ارجمندشان بارها در همین محل دفنشان می نشست و قرآن می خواند .
و اینکه وقتی جنازه ی مقدس این شهید بزرگوار را به زادگاهش می آورند دو اسکناس ده تومانی در جیب ایشان بود که روی هر کدام نوشته شده بود(( این اسکناس متعلق به بیت المال می باشد))
و ما امروز مدعی آنیم که ادامه دهنده راه ایشانیم!!!
حس عجیبی دارم هم اکنون ساعت یک نیمه شب می باشد و خاطره بعد بماند برای فرداها اگر عمری باقی بود
و من الله توفیق
منصورفرهادی بامداد پنجشنبه یازدهم تیرماه نود و سه
انتصاب یک هرمزگانی به عنوان مشاور علمی رییس شورای عالی استانهای کشور
دکتر فرهادی: حضور هرمزگانی ها در وزارتخانه ها ضمانت پیشرفت استان است
شهید ,حس ,اسکناس ,دعوت ,مراسم ,برنامه ,می باشد ,در این ,این شهید ,باشد و ,بود که
درباره این سایت